جدول جو
جدول جو

معنی قلعه ماران - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه ماران
(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، واقع در 48هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ کنگاور به کرمانشاه. سکنۀ آن 40 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
قلعه ماران
قلعه ای معروف در جنوب شرقی شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
دهی است از دهستان ربع شامات بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری ششتمدو سر راه مالرو سنگرد به کاشمر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 222 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
قلعه ای است به دومه الجندل. (از منتهی الارب) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ناظم الاطباء) (از معجم البلدان). مارد و ابلق دوحصنند. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ابلق الفرد شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دِ)
قلعه ای است به دمار از یمن. (منتهی الارب). از دزهای دمار است در یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ بَ)
دهی است از دهستان اندیکا بخش قلعۀ زراس شهرستان اهواز، واقع در 26هزارگزی شمال خاوری قلعۀ زراس. موقعجغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 105 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سِ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 24هزارگزی باختر شوسۀ بجنورد به سبزوار. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیری است. سکنۀ آن 168 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، بنشن و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان، واقع در 48هزارگزی شمال خاوری کرمان و 6هزارگزی باختر راه فرعی کرمان چترود. سکنۀ آن 4 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری اصفهان متصل به راه کرارج به براگون. سکنۀ آن 17 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
قلعۀ استواری است بنزدیکی جویم ابی احمد و گرمسیر است و آب مصنعه دارد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 159). قلعۀ محکمی است در ساحل یک نهر جاری بین کوهها و ولایت مارم صاحب الموت آنرا خراب کرده و این قلعه بملک دیلم متعلق بوده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان کلباد بخش بهشهر شهرستان ساری، واقع در 12هزارگزی خاور بهشهر بین راه آهن و شوسه. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی است. سکنۀ آن 615 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن برنج، غلات، پنبه، توتون سیگار، مختصر مرکبات، صیفی و شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
در کوههای رامیان قرار دارد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خَ)
قلعۀمحکم و استواری است که در یکی از شهرهای معروف اندلس قرار دارد. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 202 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد مرکز دهستان، واقع در 18هزارگزی شمال خرم آباد و 9هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه و در جلگه معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 300 تن، آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و فرش بافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ بیرالوند هستند و برای تعلیف احشام به ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 44هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 24هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 34 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ را)
نام قلعه ای از نواحی قزوین. (معجم البلدان) ، بچۀ گوسفند و گاو وقتی از شکم مادربرآمده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
قلعه ای است در نزدیکی همدان و به قلعۀ نسیر معروف است و نسیربن دیسم فاتح آن بوده است. (از معجم البلدان). ورجوع به همین کتاب چ اسدی ج 4 ص 380 و مادرانی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مُ حَمْ مَ)
نام کوهی است به رامیان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
از توابع پنجهزاره ی شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی